تأملي بر يکي از چالش هاي حوزه علميه نجف در قرن بيستم (1)


 

نويسنده: سجاد دادفر




 

اشاره
 

حوزه علميه نجف در طول نزديک به ده قرن از آغاز تأسيس تاکنون، شاهد تحولات، رويدادها و فراز و نشيب هاي بسياري بوده است. اين حوزه از زمان تشکيل تا به امروز سهم قابل توجهي در شکل گيري و نهادينه کردن تحولات مذهبي، سياسي و اجتماعي جهان تشيع داشته است. فتواي مشهور آيت الله ميرزاي شيرازي در تحريم تنباکو، نقش مؤثر علماي نجف در انقلاب مشروطيت و رهبري قيام 1920 عليه بريتانيا توسط آيت الله محمدتقي شيرازي از جمله مهم ترين رويدادهايي است که حوزه نجف را در تاريخ معاصر به شهرت ويژه اي رسانيده است.
اهميت اين حوزه به عنوان مهم ترين مرکز ديني، آموزشي و در عين حال سياسي شيعيان باعث گرديده تا از همان ابتدا، تحولات اين حوزه با سياست ويژه اي توسط قدرت هاي استعماري و دولت هاي حاکم بر منطقه دنبال گردد. به دنبال جنگ اول جهاني و استقلال عراق از امپراتوري عثماني، حوزه نجف نيز در موقعيت جديدي قرار گرفت. در جريان اشغال عراق توسط انگلستان، شيعيان اين کشور تحت رهبري مراجع و روحانيون شيعي ساکن در حوزه نجف، تلاش گسترده اي به منظور کسب استقلال و خروج اشغالگران از کشور انجام دادند. نقش گسترده روحانيت شيعه در مقابله با طرح هاي انگلستان در عراق باعث گرديد تا اين کشور و دولت هاي دست نشانده آن در انديشه مقابله با نفوذ مراجع و تضعيف حوزه نجف بيفتند. در مقابله پيش رو، تلاش گرديده ضمن اشاره اي مختصر به وضعيت حوزه نجف در قرن بيستم، بخشي از تلاش هاي دولت هاي حاکم بر عراق در مبارزه با اين حوزه مورد بحث قرار گيرد.
حوزه هاي علميه، همواره يکي از نهادهاي مرکزي اصلي در نظام آموزشي شيعه بوده اند. اين مراکز اگر با اهداف علمي و فرهنگي مشخص و در راستاي شناخت همه جانبه دين مبين اسلام از منابع اصيل آن تأسيس گرديدند؛ اما از زمان تشکيل تا به امروز سهم قابل توجهي در شکل گيري و نهادينه کردن تحولات سياسي- اجتماعي داشته اند.
از قرن چهارم به بعد از فرهنگ اسلامي رو به توسعه گذاشت، تعليم و تربيت نيز به مرور از صحن مساجد به مدارس مستقل و جداگانه انتقال يافت و مدارس و مراکز علمي در کشورهاي اسلامي تأسيس شد. تأسيس نظاميه ها که به وسيله حاکمان اهل سنت صورت گرفت، سرآغاز دگرگوني در نظام آموزشي کشورهاي اسلامي محسوب مي شد. (1) نظاميه هاي اهل سنت، مراکز فعاليت هاي علمي عصر بود و استادان آنها، غالباً علماي بزرگ آن عصر محسوب مي شدند. از تمام بلاد اسلامي به اين مدارس روي مي آوردند و در اين مدارس، هم حجره و مأوايي براي سکونت داشتند و هم معيشت آنان فراهم بود. علاوه بر اين، کتابخانه ها و بيمارستان، مسجد و مجلس وعظ در دسترس آنان بود. در اين نظاميه ها مدرسان داراي درجاتي بودند و با عناوين استاد، مدرس و معيد، با لباس هاي خاص ظاهر مي شدند و ظاهراً دانشگاه هاي اروپا بعدها از آنان تقليد کردند. (2)
اما تقريباً هم زمان با تأسيس نظاميه به وسيله علماي اهل سنت، شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسي (460-385 ق) از بزرگان علماي شيعه در سال 448ق، از بغداد (مرکز خلافت اسلامي) به نجف اشرف جذب شدند. با حضور شيخ طوسي که در آن زمان مرجعيت عامه و زعامت شيعه به او منتهي مي شد، شهر نجف دچار تحولات فراواني گشت. دانش پژوهان و عالمان براي استفاده از محضر اين عالم گرانمايه به نجف آمدند و بدين ترتيب با انتقال زعيم شيعيان به نجف، حوزه علميه نجف شکل گرفت. تعداد طلاب اين حوزه را در ابتداي امر، سيصد نفر ذکر کرده اند. (3)
حوزه علميه نجف در طول نزديک به ده قرن از آغاز تأسيس تاکنون، شاهد تحولات، رويدادها و فراز و نشيب هاي بسياري بوده است. تأمين آب و امنيت شهر، محل اقامت مرجعيت ديني، ميزان حضور طلاب و نحوه ي تأمين منابع مالي و همچنين سياست هاي دولت هاي شيعه و سنتي در قبال اين حوزه از عوامل تأثير گذار بر نوسانات نجف بوده اند. به عنوان مثال به دنبال مهاجرت آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي به سامراء (1291ق/1875م) به تدريج، اعتبار و سابقه تاريخي نجف تحت الشعاع سامراء قرار گرفت و سامراء از يک شهر کوچک مذهبي به مرکز علمي شيعه تبديل گرديد. (4) جايگاه آيت الله شيرازي به عنوان مراجع اعلي باعث گرديد بسياري از زائران و طلاب روانه اين شهر گردند. ليتواک در اين مورد مي نويسد: «شهرت و آوازه ي ميرزاي شيرازي، پس از موضوع قيام تنباکو در سال 1891م/1309ق، موجي از زائران و وجوهات را به سامراء سرازير کرد و رفاه اقتصادي و رونق تجاري را براي کل شهر به ارمغان آورد.» (5) اما هنوز يک سال از رحلت آيت الله شيرازي در سال 1895م/1313م، نگذشته بود که حلقه بزرگ طلاب سامراء به تدريج پراکنده گرديد و بيشتر آنها سامراء را به قصد نجف يا کربلا ترک کردند. تنزل جايگاه سامراء با کاهش شديد ميزان وجوهات و تعداد زائران تشديد شد. در سال 1933م/1352ق، تعداد طلاب حاضر در شهر به زحمت به چهل نفر مي رسيدند و هزينه زندگي آنها از طريق يکي از خيرين آذربايجاني تأمين مي گرديد. به طور کلي شرايط سياسي، اجتماعي و اقتصادي قرن نوزدهم، زمينه هاي لازم را براي ظهور و تبديل نجف به عنوان مهمترين مرکز علمي شيعه فراهم نمود. برعکس کربلا، نجف از غارت وهابيون نجات يافت. همچنين نجف برخلاف کربلا، صدمات کمتري از ناحيه عثماني ها متحمل شد. (6)
آخرين جنگهاي ايران و عثماني در سال 1847م/1263ق با انعقاد عهدنامه دوم ارزنه الروم خاتمه يافت. آرامش نسبي اي که اين پيمان براي ناحيه مرزي عراق به وجود آورد، ورود زائران و ارسال وجوهات ديني را از ايران، هند و ساير مناطق به شهرهاي مذهبي و مخصوصاً نجف تسهيل نمود. (7) همچنين تکميل کانال هنديه (8) در حدود سال 1803م/1218ق و تأمين منظم آب نجف، اين شهر را قادر ساخت تا فعاليت هاي آموزشي خود را توسعه دهد. با ساخت مدارس جديد و استقرار مراجع و مجتهدين برجسته در نجف، به تدريج بر تعداد طلاب و علاقه مندان به علوم ديني افزوده شد. منابع شيعي، تعداد طلاب اين شهر را در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم، بين ده تا پانزده هزار نفر ذکر نموده اند. (9) اما يک گزارش تهيه شده توسط مأموران بريتانيا در نجف که در سال 1918م/1336ق، تنظيم گرديده است، اين تعداد را شش هزار نفر اعلام کرده است. (10) ايرانيان با تشکيل يک سوم از جمعيت طلاب در سال 1918م/1336ق بيشترين سهم را به خود اختصاص داده بودند. آذربايجاني ها، هندي ها و اعراب لبنان، کشورهاي حوزه خليج فارس و عراق در مراتب بعدي قرار داشتند.
در سال 1918م/1336ق در حدود بيست مدرسه علميه در نجف فعال بودند که بزرگترين آنها، ظرفيت پذيرش پانصد طلبه را داشت. قديمي ترين آنها، مدرسه صدر بود که در حدود سال 1824م/1239ق توسط محمد حسين خان اصفهاني، يکي از وزيران فتحعلي شاه، ساخته شده بود. (11) تحصيل در اين مدارس به معني تجربه طولاني صبر و شکيبايي بود.

حوزه نجف در قرن بيستم
 

در آغاز قرن بيستم، حوزه علميه نجف، در بالاترين درجه اعتبار و اهميت خود قرار داشت. اما به نظر مي رسد اولين نشانه هاي افول اين اعتبار نيز از همين زمان آغاز گرديد. شايد بتوان وقوع انقلاب مشروطه ايران و تأثير آن بر عتبات را نخستين عامل شروع اين افول دانست. انقلاب مشروطه، اگر چه مجتهدين شيعه را به شکل جدي وارد عرصه سياست نمود و شرايط را براي طرح و بحث انديشه هاي جديد فراهم کرد؛ اما همين مسئله آسيب جدي اي بر روابط طلاب با مجتهدين وارد نمود. اختلاف بين هواداران و مخالفان انقلاب، عملاً باعث ايجاد شکاف و انشقاق در حوزه علميه نجف گرديد و بحث و جدل در باب اصول و شکل مشروطه منجر به صف بندي مجتهدين و طرفداران آنان شد. (12) شکاف ايجاد شده به حدي بود که در بسياري از مواقع به تندي و آزار و اذيت منتهي مي شد. (13) سياست هاي امپراتوري عثماني در قبال حوزه علميه در طول جنگ اول جهاني، درآمدهاي حاصله از ورود زائران، خاکسپاري اجساد و وجوهات ارسالي را به شدت کاهش داد. از سوي ديگر عثماني ها که از حضور روزافزون ايراني ها در شهرهاي مقدس و دخالت مجتهدين و طلاب در امور سياسي نگران بودند، در انديشه کاهش قدرت حوزه علميه برآمدند. در نوامبر 1328ق/1310م، حاکم عثماني کربلا، فرماني از استانبول دريافت نمود که ادامه حيات حوزه علميه و مدارس وابسته به آن را تهديد مي نمود. در اين فرمان که شامل تمامي مدارس ديني و غيرديني مي شد، تصريح شده بود که تنها مدارسي مي توانند به فعاليت خود ادامه دهند که مجوز لازم را از استانبول دريافت نموده باشند، در غير اين صورت فعاليت آنان از نظر دولت، غيرقانوني بوده و مجاز به ادامه کار نخواهند بود. در شانزدهم نوامبر، به رؤساي تمامي مدارس موجود در نجف اطلاع داده شد که آنها ده روز فرصت دارند تا مجوز لازم را براي ادامه فعاليت مدارس خود از استانبول دريافت نمايند در غير اين صورت مدارس آنان توسط دولت مصادره خواهد شد. (14)
اين تصور که ممکن است، دولت عثماني بر مدارس ديني، اوقاف و درآمدهاي حاصل از آن دست يابد، نگراني شديد مجتهدين و طلاب را به دنبال داشت، به گونه اي که آيت الله سيدمحمدکاظم يزدي اعلام نمود در صورت اصرار دولت بر اجراي سياست خود، وي عراق را به مقصد ايران ترک خواهد نمود. فشارهاي وارده بر حوزه علميه نجف در اين زمان باعث گرديد تا تعداد زيادي از طلاب با انصراف از ادامه تحصيل به زادگاه هاي خود رجعت نمايند، تنها در طول دو روز در نوامبر 1910م/1328ق، شانزده قايق بزرگ که دانشجويان و متعلقات آنان را حمل مي نمودند، بندر بصره را به مقصد ايران ترک نمودند. (15)

استقلال عراق و حوزه نجف
 

استقلال عراق و تشکيل دولت ملي در اين کشور، نه تنها باعث احياي حوزه نجف و اعاده قدرت آن نگرديد، بلکه بيشتر قدرت باقي مانده آن نيز از دست رفت. به دنبال جنگ اول جهاني، سرزمين عراق از امپراتوري عثماني جدا و تحت قيوميت بريتانيا قرار گرفت. در جريان اشغال عراق شيعيان اين کشور، تحت رهبري مراجع و روحانيون شيعي- که اکثراً ايراني بودند- تلاش گسترده اي به منظور کسب استقلال و خروج اشغالگران از کشور کردند. تاريخ دهه هاي نخست قرن بيستم در عراق، با مبارزاتي که به رهبري مراجع ايراني ساکن در عتبات براي استقلال از بريتانيا انجام گرفت، پيوندي تنگاتنگ دارد. انقلاب 1920 (ثوره العشرين) عليه بريتانيا که از نظر تاريخي، مقدم بر تشکيل حکومت عراق به دست ملک فيصل و به جهاتي عامل تسريع آن بود، از سوي علما و مراجع شيعي هدايت مي شد. نقش گسترده روحانيت شيعه در مقابله با طرح هاي انگلستان در عراق باعث گرديد تا اين کشور و دولت هاي دست نشانده آن در عراق در انديشه مقابله با نفوذ مراجع و تضعيف حوزه نجف باشند. مبارزه با قدرت علما و تلاش براي تضعيف جايگاه حوزه علميه نجف، اقدامي است که از اين زمان شروع شد و تا پايان حاکميت حزب بعث در سال 2003م/144/24ق، ادامه داشت.

پي‌نوشت‌ها:
 

1- کسائي، نورالله، مدارس نظاميه و تأثيرات علمي و اجتماعي آن، اميرکبير، چ سوم، تهران، 1374، ص270.
2- زرين کوب، عبدالحسين، کارنامه اسلام، اميرکبير، چ دهم، تهران، 1384، ص45.
3- الخليلي، جعفر، موسوعه العتبات المقدسه، ج7، قسم النجف (2) مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، الطبعه الثاني، بيروت، 1987، صص35-28.
4- تهراني، آقابزرگ، ميرزاي شيرازي، ترجمه اداره کل تبليغات و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، وزارت ارشاد اسلامي، چ دوم، تهران، 1363، صص 45-40.
5- Litvak,Meir, shiia Scholars of nineteenth century Iraq (the ulama of najaf and karbala) u.k Cambridge university press, p.167.
6- Ibid, p,137.
7- کوهستاني نژاد، مسعود، چالش ها و تعاملات ايران و عراق در نيمه ي نخست سده بيستم، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ اول، تهران، 1384، صص15-13.
8- در اواخر دهه 1780م کار ساخت کانال هنديه که هزينه آن (حدود پانصد هزار روپيه) توسط حسن رضاخان، وزير پادشاهي شيعه نشين اوده در هند تأمين شده بود شروع شد. هدف ساخت اين کانال تأمين آب مورد نياز نجف و حل مشکل آب بود. ساخت اين کانال که در اواخر قرن هجدهم آغاز گرديد تا حدود سال 1803 ادامه داشت.
9- الکتاب، احمد، تجربه الثوره الاسلاميه في العراق (1920 حتي 1980)، دارالقبس الاسلامي، الطبعه الاولي (تهران)، 1981، صص173-172.
10- الوردي، علي، لمحات الاجتماعيه من تاريخ العراق الحديث، المکتبه الحيدريه، الطبعه الثالثه، قم، 1425.
11- الخليلي، جعفر، پيشين، صص 136-135.
12- عيسي، نديم، الفکر السياسي لثوره العشرين، دارالشؤون الثقافه العامه، الطبعه الاولي، بغداد، 1992، ص32.
13- قوچاني، آقا نجفي، سياحت شرق، تصحيح ر. ع شاکري، اميرکبير، چ سوم، تهران، 1362، ص461.
14- الآصفي، محمدمهدي، مدرسه النجف و تطور الحرکه الاصلاحيه فيها، الطبعه الاولي، نجف 1964، ص29.
15- همان، صص 31-30.
 

منبع: نشريه مطالعات تاريخي شماره 28